همه جای ایران سرای غم است
سرای دلیران پر از ماتم است
چه سازم به نخلان سر سوخته
چه سازم به بیدی که قدش خم است
اگر سوختم از غم کودکان
اگر خون بگریم به این غم کم است
پدرها گرفتار ماتم، پسرها شهید
روان اشک از چشم چون زمزم است
به هر شهر رفتم همه جا عزاست
تو گویی که اینجا عزای جم است
زمین گر بلرزد ز این غم رواست
همه شانه لرزان همه جا بم است
زمین خیس از بارش اشک شد
زمان خیس از بارش نم نم است
چه گویم در این خانه ی پر بلا
چه سازم به سوزی چنین همدم است
غم ,سازم ,جا ,خیس ,اشک ,جای ,سازم به ,این غم ,خیس از ,از بارش ,همه جای
درباره این سایت