محل تبلیغات شما



درود فراوان

بنده در خصوص تحصیل در خارج هیچ اطلاعاتی ندارم و در خصوص موارد پرسش شده نیز چندان نمی توانم کمکی کنم. بهتر هست از کسانی که تجربه این کار را دارند سؤال بفرمایید. در اینترنت هم اطلاعات مفیدی در این خصوص هست


فکر می کنم همگان فیلم واکنش خانم سحر قریشی نسبت به دست رد پاکبان برای عکس سلفی را دیده باشند. جدا از رفتار زشت و واکنش بد این به اصطلاح بازیگر چیزی که فکر من را مشغول کرده اون نارفیقی است که از رفتار خانم قریشی فیلم گرفته و بعد هم منتشر کرده. 

دم 2 تا از این رفیق ها داشته باشد دیگر نیازی به دشمن ندارد. 

خوبه امثال ایشان بیشتر مراقب اطرافیانشان باشند. 


به فدای روی ماهت، به دو چشم خسته تو
به مواصل نگاهت، به دل گسسته تو
به چنار سرو قدّت، که رسیده آسمان را
به درخششی که دارد مه رخ نشسته تو 
به دو دست مهربانت به قدوم نازنینت
به دری که شد گشوده به دو دست بسته تو
چه کند قناری دل که نبرده ره بجایی
که فقط رها شود او به دو دست رسته تو 
نرود پرنده دل بجز آسمان کویت
رود آسمان هفتم ز جدار جسته تو 
به شب سیاه زلفت که رسیده آسمان را
نرسد شکسته دستم سر زلف دسته تو
نه شود به نام پیدا، نشود بکام شیرین
بجز آن عسل که ریزد ز خم شکسته تو


خودم می دانم که زبان نیشدار و تیغ انتقادم کند شده. شاید دلیلش کبر سن باشد و یا محافظه کاری ناشی از مشکلات و مسائل شخصی. شاید هم  همه این ها. اما در برابر این یکی نتوانستم خشم خویش را کنترل کنم. اصولا آدم آرامی هستم و نقطه ضعفم نیز زود از کوره در رفتن است. اما زود هم آرام می شوم. از دیروز تا حالا این حرف های این خانم روی اعصابم رفته. نیک می دانم امثال ایشان فاقد منطق هستند که بتوان با آنها حرف منطقی زد. همه چیزشان شده اعتقادات و تعصباتشان. اما برای دل خودم می نویسم. 

ایران کشور 80 میلیون ایرانی است. آنها مملکت خود را دوست دارند. آنها ایرانی به دنیا آمده اند و هویتشان برایشان مهم است. هویت موضوعی صرفا فرهنگی نیست و موضوعاتی همچون جغرافیا و محیط را نیز در بر می گیرد. ایرانی بودن با تمامی مختصات هایش ایرانی بودن است نه صرفاً سرزمینی که حالا زینب خانم آمده اند و همچون ملک پدرشان برایش تعیین تکلیف می کنند. 

گفته ایشان که هرکس مایل به زندگی سلحشورانه نیست از ایران برود مصداق توتالیتاریسم است. چرا که ایشان تلویحا می گوید هر کس با اعتقاد من مخالف است جایی در این وطن ندارد و باید برود وگر یا باید همراه ما باشد و یا بسوزد و بسازد. 

ایشان با این گفته منکر اختلاف سلایق و دیدگاه ها شده اند چیزی که امروزه هر عقل سلیمی آن را پذیرفته و بر آن مهر تایید می زند. اگر بنا به طرز تفکر (البته اگر فکر داشته باشند) ایشان باشد که همه یکجور فکر کنند که چه میان نقش دیوار و میان آدمیت

کارکرد سیستم های ی و حکومت ها تامین اهداف ملی و رفاه حداکثری برای آحاد جامعه است. همان چیزی که ایشان و همپالگی هایشان اسمش را خدمت گذاشته اند. اگر سیستم ی رویه ای خلاف خواسته جامعه را پیش بگیرد حال آیا این سیستم دچار بدکارکردی نشده است؟ 

در هر جامعه ای مکانیسمی برای حل اختلافات وجود دارد که رای گیری و پله بیست و رفراندوم بخشی از این راهکارهاست. حداقل من تا کنون نشنیده ام که در جامعه ای قانون یا سازوکاری برای اخراج مخالفان از کشوری وجود داشته باشد و این خود یک ابتکار از جانب ایشان و همفکرانشان است. 

البته می پذیرم آنچه این خانم گفتند سال هاست که در کشور عملا اجرا می شود و سال هاست که نخبگان بار خود می بندند و می روند و جای خود را به پخمگانی این چنین می دهند و این چنین است که عده ای همچون او می شوند تعیین تلکیف کن ما و شما. به قول ادیبی

چون بیشه تهی ماند از نره شیر 

شغالان درآیند آنجا دلیر

چون بیشه ز شیران تهی یافتند

سگان فرصت روبهی یافتند


همه جای ایران سرای غم است

سرای دلیران پر از ماتم است

چه سازم به نخلان سر سوخته

چه سازم به بیدی که قدش خم است

اگر سوختم از غم کودکان

اگر خون بگریم به این غم کم است

پدرها گرفتار ماتم، پسرها شهید

روان اشک از چشم چون زمزم است

به هر شهر رفتم همه جا عزاست

تو گویی که اینجا عزای جم است

زمین گر بلرزد ز این غم رواست

همه شانه لرزان همه جا بم است

زمین خیس از بارش اشک شد

زمان خیس از بارش نم نم است

چه گویم در این خانه ی پر بلا

چه سازم به سوزی چنین همدم است


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها